جدول جو
جدول جو

معنی برگ عطر

برگ عطر
(بَ گِ عِ / عَ)
انیسون بری، که گیاهی است. (از فرهنگ فارسی معین). گل عطر. عطر. عطری. رجوع به انیسون شود، متمایل ساختن. پیچیدن. برگرداندن.
- عنان برگراییدن، عنان پیچیدن:
چو تو برگرایی ز بربر عنان
به گردن برآریم یکسر سنان.
فردوسی.
، به مجاز، برگزیدن. انتخاب کردن برای آزمودن:
نخستم برگراییدی و لختی آزمون کردی
چو گفتم هرچه خواهی کن فسار از سر برون کردی.
فرخی.
اسب و اشتر، زرّ و سیم و جام و خود و مشک ناب
رام گیر و برفشان و برفراز و برگرای.
منوچهری.
هولاکوخان را به میزان کفایت و کیاست برگراییدم. (جامع التواریخ رشیدی). و رجوع به گراییدن شود
لغت نامه دهخدا