معنی برفروزنده برفروزنده(فَدَ / دِ) فروزنده. رجوع به فروزنده شود، همانند کوه برف در فربهی و سپیدی: تنش چون کوه برفین تاب میداد ز حسرت شاه را برفاب میداد. نظامی لغت نامه دهخدا