معنی برطپیدن برطپیدن (مُ جَ زَ) طپیدن. تپیدن. بی قراری کردن: نرنجم ز خصمان اگر برطپند کزین آتش پارسی در تبند. سعدی. - دل برطپیدن، مضطرب و پریشان شدن: چو ارجاسب پیکار زآنگونه دید ز غم سست گشت و دلش برطپید. فردوسی. و رجوع به طپیدن و تپیدن شود لغت نامه دهخدا