جدول جو
جدول جو

معنی برسکیزیدن

برسکیزیدن
(مُ یَ رَ)
سکیزیدن. جفته افکندن و بتداول امروزین جفتک انداختن. شباب. قمص. قماص. (تاج المصادر بیهقی) :
چو بینی آن خر بدبخت را ملامت نیست
که برسکیزدچون من فروسپوزم بیش.
لبیبی.
وان دگر کندگان در آن حجره
برسکیزان چو خر در آکنده.
سوزنی.
و رجوع به سکیزیدن شود
لغت نامه دهخدا