صفت از بردن (برد + ار) چنانکه پرستار (پرست + ار). و در ترکیباتی چون: فرمانبردار و نامبردار و راهبردار و رنجبردار بکار رود. رجوع به این ترکیبات شود، گلیم سیاه چهارگوشه که عرب آنرا در خود پیچند. ج، برد. (منتهی الارب). گلیم خط جرد. (مهذب الاسماء). و رجوع به برد شود، هما فی برده اخماس، در حق آن دو کس گویند که باهم محبت دارند و هر دو یک کار کنند. (منتهی الارب). - بردهالضأن، نوعی از لبن. (منتهی الارب)