معنی برچینیدن برچینیدن(مُ) در تداول عامه. برچیدن. جمع کردن و برچیدن. (از ناظم الاطباء) ، زبون. (برهان). زبون و سست و ناتوان. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). فرخچ. رجوع به برخج شود لغت نامه دهخدا