سازی است مشهور و عود است یا طنبور و در اغلب لغات بهمین املاست. بلی بفتح هر دو با، بربت، سازی است و شبیه بسینۀ مرغابی کاسه ای دارد و بت پارسی و بتای قرشت است و ط معرب آنست و بربط را که هر دو با، مفتوح است عربان مکسور کرده اند. (انجمن آرا) (آنندراج). عود. کران. مزهر. (یادداشت بخط مؤلف) : تاک رز را گفت ای دختر بی دولت این شکم چیست چو پشت و شکم بربت. منوچهری. رجوع به بربط شود، مصنوعی. ساختگی. مجعول. (یادداشت بخط مؤلف). - حدیث یا احادیث بربسته، حدیث ساختگی. حدیث یا احادیث موضوعه. ، غیر آلی. (ناظم الاطباء) ، سخن موزون. شعر مقفای منظوم. (انجمن آرا) (آنندراج). برخلاف بخش که بمعنی ناموزون و بی قافیه است و بعربی نثر و منثور خوانند. (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، فسرده شده و منجمد گشته. (ناظم الاطباء) ، بسته. مسدود: در حاجت از خلق بربسته به ز دربانی آدمی رسته به. نظامی. رجوع به بربستن شود