جدول جو
جدول جو

معنی براه افتادن

براه افتادن(مَ ءَ مَ)
مرکّب از: ب + راه + افتادن، قریب به انجام رسیدن و روبرو آمدن و روبراه آمدن کار. (آنندراج)، راه افتادن:
کی سرانجامی من خوب براه افتاده ست
همچو زین خانه ما را در و دیواری نیست.
تأثیر (آنندراج)،
- براه افتادن اختلاط، درگیر و مناسب افتادن اختلاط. (آنندراج)،
- براه افتادن چشم، انتظار کشیدن. (آنندراج)، دیده در راه ماندن:
تا بفکر جلوه آن آهو نگاه افتاده است
چشم نرگس را که می بینم براه افتاده است.
تنها (آنندراج)
لغت نامه دهخدا