معنی بر روی روز افتادن بر روی روز افتادن (مَ) بخیه بر روی کار افتادن. ظاهر و آشکار شدن. از نهان برآمدن. فاش شدن. برملا شدن: غم جگرسوز است منع چشم گریان چون کنم راز چون بر روی روز افتاد پنهان چون کنم. لسانی (از فرهنگ خیام) لغت نامه دهخدا