جدول جو
جدول جو

معنی بر خاک افتادن

بر خاک افتادن
(مُ رَ نَ)
بر خاک نشستن. کنایه از خوار و بی اعتبار شدن. (آنندراج) :
چون خاک رهت شدم مزن بانگ درشت
حیف است که آواز تو بر خاک افتد.
حافظ، بر روی جهیدن. جاری شدن بر رخسار:
هر کرا در چشم خود با ناز پروردم چو اشک
عاقبت بی آبرویی کرد و بر رویم دوید.
؟
، استیلا یافتن. مسلط شدن. منصرف گشتن. درآمدن و در اختیار گرفتن:
دهان تنگ تو بر روزگار تنگ گرفت
غبار خط تو بر روی آفتاب دوید.
صائب (آنندراج)
لغت نامه دهخدا