جدول جو
جدول جو

معنی بدیمن

بدیمن
(بَ یُ)
بدفال و شوم و نامبارک. (ناظم الاطباء). شوم و نامبارک. (آنندراج). این ترکیب به غلط شبیه تر است ولی استعمال شده است و هم امروز متداول است. (یادداشت مؤلف) : احطب، مرد بدیمن. احص، شمشیر بدیمن. (منتهی الارب) ، بازکردن پوست را از رگ: بذح الجلد عن العرق، چیزی دادن: لوسألتهم ما بذحوا بشی ٔ یعنی اگر سؤال کنی از ایشان ندهند چیزی. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از معجم متن اللغه) (از ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا