بدبخت. (ناظم الاطباء) (از ولف). بدطالع. (آنندراج). تیره روز. سیه روز. بدروز. مقابل به روزگار: چو خشنود گردد ز ما شهریار نباشیم ناکام و بدروزگار. فردوسی. ز گرگین سخن رفت با شهریار از آن گمشده بخت و بدروزگار. فردوسی. چنین گفت با کشته اسفندیار که ای مرد نادان بدروزگار. فردوسی. نه تنها منت گفتم ای شهریار که برگشته بختی و بدروزگار. سعدی (بوستان).