کسی که برای کسی بدی پسندد و نیکویی نخواهد. (انجمن آرا) (آنندراج). که بدها پسندد. (یادداشت مؤلف) : وگرنه شود بوم ما کندمند ز اسفندیار آن یل بد پسند. فردوسی. بدپسند آمدست خوی کنیز تو شنیدم که بدپسندی نیز. نظامی. در آن بساط که حسن تو جلوه آغازد مجال طعنۀ بدبین و بدپسند مباد. حافظ. ، سنه بدحاء، سال فراخ بسیارکشت چنانکه از کشتزارها پس از درو بارهای بسیار بسوی شهر حمل کنند. (از ناظم الاطباء)