جدول جو
جدول جو

معنی بخیل

بخیل(بَ)
بخیر. بیدگیاه. (ناظم الاطباء). بیدگیا. حرشف. کنگر. (از برهان قاطع) (از هفت قلزم). و رجوع به بخیر و حرشف و کنگر شود، دشنام دادن. ناسزا گفتن. (یادداشت مؤلف) : بد و بیراه گفتن
لغت نامه دهخدا