بخورد کسی یا جانوری یا چیزی دادن، به او خورانیدن: روزی هادی صحنی برنج نیمی بخوردو نیمی در وی زهر کرد و به مادر فرستاد گفت مرا این خوش آمد و بتو فرستادم، خیزران دریافت و بخورد سگی دادند در حال بمرد. (مجمل التواریخ و القصص ص 340) ، آلت آهنی و گاوه جهت شکافتن چوب، نشکنج. (ناظم الاطباء). و رجوع به همین کلمه شود