جدول جو
جدول جو

معنی بخشش گاه

بخشش گاه
(بَ شِشْ)
مقسم. مقسمه. قسمت گاه. بخش گاه. (یادداشت مؤلف) : طراز، بخشش گاه آب باشد... (صحاح الفرس). و رجوع به بخشگاه شود، کندن چاه را تا برآمدن آب. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از ذیل اقرب الموارد) : بخع الرکیه، کند چاه را تا آب برآمد. (ناظم الاطباء) ، پند بی آمیغ دادن کسی را و مبالغه کردن در آن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج). صادقانه نصیحت کردن. (از ذیل اقرب الموارد) : بخع له، نصحه. (ناظم الاطباء) ، پیاپی کاشتن زمین را و سالی آن را بی کشت و زراعت نگذاشتن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). منه حدیث عایشه فی صفه عمر رضی اﷲ عنهما: بخع الارض فقأت اکلها، ای قهر اهلها و اذلهم و اخرج ما فیها من الکنوز و اموال الملوک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، تصدیق کردن خبر کسی را. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج) (از ذیل اقرب الموارد) : بخع فلاناً، خبره. (ناظم الاطباء) ، مبالغه کردن در ذبح گوسفند بحدی که از حد ذبح درگذرد و به رگ بخاع رسد. این اصل معنی کلمه است، پس از آن در هر مبالغه بکار رفته است. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا