رحمان و ترحم کننده. (ناظم الاطباء). رحمان. رحیم. حنّان. (منتهی الارب). بخشش کننده و مرادف الرحمن است. (آنندراج). جوانمرد و سخی. (ناظم الاطباء). کریم. (منتهی الارب). راحم. عفوّ. (یادداشت مؤلف) : مهربان است و بخشاینده. (تاریخ بیهقی ص 316). بسم اﷲ، بنام خداوند الرحمن، بخشاینده، الرحیم، مهربان. (کشف الاسرار ج 3 ص 546) بخشاینده ای که تار عنکبوت را سد عصمت دوستان کرد. (کلیله و دمنه). چو بخشاینده و بخشندۀ جود نخستین مایه ها را کرد موجود. نظامی. جرم بخشنده و بخشاینده در بروی همه بگشاینده. جامی، بخشی بودن، در دین و آیین بخشیان بودن (: غازان) کمالیتی تمام حاصل کرد بر وجهی که بشیوۀ بخشیگری عظیم ماهر شد. (تاریخ غازانی ص 78). و رجوع به بخشی شود