معنی بخز
- بخز (اِ تِءْ)
- کور کردن و برکندن چشم کسی را. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، بخشش. انعام. (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف) :
سر مایۀ شاه بخشایش است
زمانه ز بخشش بر آسایش است.
فردوسی (از یادداشت مؤلف).
تا نگرید کودک حلوافروش
دیگ بخشایش کجا آید بجوش.
مولوی
