بختاور. خوشبخت. نیکبخت. که بخت موافق دارد. برابر بدبخت. دولتمند. فیروزبخت. بختیار. با طالع خوب. جوانبخت. (آنندراج) : هنرها ز بدبخت آهو بود ز بخت آوران زشت، نیکو بود. ابوشکور بلخی. بزیر اندرون بود هامون و دشت که بدبخت و بخت آور آنجا گذشت. فردوسی. ماهم از ایام بخت آور شدیم بارها بر وی مظفر آمدیم. مولوی. و رجوع به بختور شود