معنی بحال آمدن بحال آمدن (مَ) بحالت اصلی آمدن. (آنندراج). شفا یافتن. افاقه حاصل کردن. بیرون آمدن از حالت مرض و شفا یافتن. (ناظم الاطباء) : صبحدم قرص تباشیر آورد از آفتاب تا بحال از حکمتت آید مزاج روزگار. اثر. و رجوع به حال و ترکیبات آن شود لغت نامه دهخدا