جدول جو
جدول جو

معنی بت پرستنده

بت پرستنده
(فَدَ / دِ)
پرستندۀ بت. بت پرست. که بت پرستد. شمن. صنم پرست. وثنی:
وگرنه یکی بت پرستنده مرد
نه با گنج و لشکر نه با دار وبرد.
فردوسی.
شد آن بت پرستنده فرمان پذیر
فرستاد بت را به دانای پیر.
نظامی.
- بت پرستنده، بت خدمتگزار. پرستار خوبروی. خدمتگزار ماهروی:
بتان پرستنده با تاج زر
همه نامداران زرین کمر.
فردوسی، بیحال شدن طفل خردسال از اثر گریۀ بلاانقطاع، غمناک و مضطرب و دلگیرشدن، پی در پی نفس زدن آدمی و ستور و جانوران دیگر از شدت گرما و بیحال شدن: روز سخت گرم شد و ریگ بتفت و لشکر و سواران از تشنگی بتاسیدند
لغت نامه دهخدا