جدول جو
جدول جو

معنی بالان

بالان
نموکننده، (انجمن آرای ناصری)، بالنده، (آنندراج)، که در حال بالیدن بود، (از فرهنگ رشیدی)، نامی، نامیه، (یادداشت مؤلف)، بالاشونده، (فرهنگ لغات شاهنامه)، بلندشونده، (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام)، مترعرع:
سرو بالان شمایم سر بالین مرا
تازه دارید به نم کابر سمائید همه،
خاقانی،
سرو بالان که ز بالین سرش آمد بستوه
دایگان را تن نالانش ببر بازدهید،
خاقانی،
صورت رحمی بود بالان شود
صورت زخمی بود نالان شود،
مولوی،
لغت نامه دهخدا