معنی بالال - لغت نامه دهخدا
معنی بالال
- بالال
- بالار، (جهانگیری)، ستون و چوب پوشش عمارت، (برهان قاطع)، شاه تیر بزرگ خانه، (آنندراج)، تیر سقف، (فرهنگ شعوری)، تیر خانه، (اوبهی)، بالاگر، گذاشتن مویها را تابروید، (ناظم الاطباء)، جنبانیدن، حرکت دادن، (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، جنبان ساختن، بجنبانی داشتن، ستودن، توصیف کردن، (ناظم الاطباء)، (اما در مآخذ دیگر دیده نشد)،
- بربالانیدن، به افزونی و رویش داشتن، گوالاندن، اشباب، (منتهی الارب)،
- ببالانیدن، گوالانیدن، پروردن، پرورش دادن، تنشئه، (زوزنی)
لغت نامه دهخدا