لکۀ ابر یعنی پارچۀ ابر. (غیاث اللغات) ، ارتقاء. ترقی کردن. - بالا رفتن بهای چیزی، ترقی کردن قیمت آن. افزون شدن قیمت آن. غالی شدن. گران شدن. زیاده شدن قیمت. ، مجازاً بلندپروازی کردن. (آنندراج) : ای سرو با قد او بگذار سرکشی را بسیار پیش قدش بالا نمی توان رفت. بدیعی سمرقندی (از آنندراج). - بالا رفتن دماغ، کنایه ازنخوت و غرور به هم رساندن. (آنندراج). تکبر. غرور. (فرهنگ نظام) : بالا نمی رود زترقی دماغ ما چون آفتاب دود ندارد چراغ ما. میرزااسماعیل (از آنندراج). - بالا رفتن کار، پیش رفتن کار. (آنندراج) : کار محنت گر درین ره این چنین بالا رود رهنوردان را ز زانو خار می باید کشید. ابوطالب کلیم (از آنندراج). مشو مقید همراه اگرچه توفیقی است که از جریده روی کارمهر بالا رفت. صائب (از آنندراج)