معنی باقع باقع (قِ) کفتار. ضبع. (در این بیت از اخطل بدین معنی است یا بمعنی غراب ابلق) : کلوا الضب و ابن العیر و الباقع الذی یبیت یعس اللیل بین المقابر. (از تاج العروس) (از اقرب الموارد). کفتار ماده. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). لغت نامه دهخدا