جدول جو
جدول جو

معنی باشو

باشو
دراصطلاح محلی دهات کرمان پدرجد را گویند و ’بابو’ جد را و در لهجۀ عامه به صورت بابو و باشو گفته می شود، جای پاکیزه،
- آدم باصفا، آنکه درونی پاک و ظاهر و باطن یکی و عقیدۀ خالص دارد، با حقیقت، پاک ضمیر، پاکدل خوش نیت:
و لیکن تو آن میشمر پارسا
که باطن چو ظاهر ورا باصفاست،
ناصرخسرو،
مردی نورانی قوی باصفا مرا پیش آمد، (انیس الطالبین ص 158)،
، خوش آیند، خوشنما، (ناظم الاطباء)، و رجوع به صفا شود
چلپاسه، (برهان) (فرهنگ جهانگیری)، رشیدی گوید در جهانگیری به معنی چلپاسه آورده و ظاهراً کرباشو است نه باشو، (فرهنگ رشیدی)، رجوع به کرپاسو و کرباشو شود
لغت نامه دهخدا