مخالفت. عدم موافقت. (ناظم الاطباء) ، محبوس کردن. توقیف کردن: تا به هرات رسیدیم و برادر ما را جائی بازنشاندند و اولیاء و حشم و جملۀ اعیان لشکر بخدمت درگاه پیوستند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 324) ، فرونشاندن و خاموش کردن فتنه یا حریق و به مجاز تسکین دادن درد: تا مردمان آب بر روی او زدند و بازنشاندند. (سندبادنامه ص 268). مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم. سعدی