معنی بازدارش بازدارش(رِ) ممانعت. کردن کسی را از کاری. بازداشتن. محبوس کردن. (انجمن آرا). بازداری. امساک. ممانعت. (ناظم الاطباء) ، دهقان. (منتهی الارب). و رجوع به بازارگان شود لغت نامه دهخدا