جدول جو
جدول جو

معنی باز شدن

باز شدن(مُ هََ دَ)
ضد بسته شدن. گشایش یافتن. مفتوح شدن:
بروی خود در طماع باز نتوان کرد
چو باز شد، به درشتی فراز نتوان کرد.
سعدی (از ارمغان آصفی).
- باز شدن آسمان، گشاده شدن آن. بی ابر شدن. صافی شدن. اصحاء. صحو. (منتهی الارب).
- بازشدن چشم، واقف شدن. مطلع شدن. آگاه شدن. بازشدن دیده:
چو چشم و دل پادشه باز شد
جهان نیز بااو هم آواز شد.
فردوسی.
-
لغت نامه دهخدا