دوش. (مهذب الاسماء). شب گذشته. (آنندراج). دیروز. (دمزن). لیله بارحه، دوش. شب گذشته. و تقول العرب بعد الزوال فعلنا البارحه کذا و قبل الزوال فعلنا اللیله کذا. (منتهی الارب). قسمت آخر روز. (دمزن). بارحه الاولی، پرندوش. (مهذب الاسماء). پریشب. دیشب. (منتهی الارب) ، سردو خنک. (ناظم الاطباء) : اوجاع بارده. امراض بارده. - حجه (حجت) بارده، یعنی ضعیف. (قطر المحیط) (اقرب الموارد). - غنیمه البارده، غنیمتی که بی جنگ بدست آید. (قطر المحیط) (اقرب الموارد). ، زمینی باشد که آب داده باشند، و در شرح سامی فی الاسامی مسطور است که بارده هی الارض التی ارسل فیها الماء، از اعلام زنان است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)