پسر تیماوس و او شخصی کور بود که عیسی او را در نزد اریحا بینائی بخشید، (مزامیر 10: 46) (از قاموس کتاب مقدس)، کیسه ای که خریداران اشیاء خریده شدۀ خود را بدان جای دهند، (دمزن)، سرزمینی که چیزی از آنجا خیزد، - امثال: بار ببارخانه گرانتر است، (امثال و حکم دهخدا)، ، آنچه از شهری بشهری یا از قریه ای بشهری بر استر و اشتر و جز آن فرستند کسی را از خوردنی و پوشیدنی، چیزی که در آن پلیدی و نجاست پر کرده از خانه بیرون کشند، فوقی یزدی گوید: من هم از روی طنز فرمودم کاینچنین بار خانه جاوید باد وقف بروت آنکه بمن از ره کینه دشمنی ورزید، چه بار بمعنی نجاست است ازین جهت آبگیری را که آب حمام و مطبخ و مزبله در آن فراهم آرندبارگین گویند، حکیم صادق: حوض کوثر که مشرب الروح است ناودانی ز بارگین من است، ، بستهای امتعه که آنرا در هند اتاله گویند، واله هروی گوید: در بار خانه دل ما غیر داغ نیست این کاروان قافله سالار آتش است، سعید اشرف در مزاحمت تمغاچیان بتاجر گوید: همه دربستهای بارخانه بکاوش کرده کار موریانه، ، نفائس اقمشۀ امتعه که ملوک و امرا با هم بتحفگی فرستند و آن در هند به چره خانه شهرت دارد، (آنندراج)، و رجوع به شعوری شود