ماهی قود، ماهی روغن، مورینا، (دزی ج 1 ص 47)، مسرف و هرزه خرج و تلف کننده را گویند، (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء)، مسرف و کسی که مال را جلد خراب و پریشان کند، (غیاث)، هزره خرج و تلف کننده و مسرف را گویند، (هفت قلزم)، متلف، مبذّر: عقل و جانم برد شوخی آفتی عیاره ای باددستی خاکیی بی آبی آتش پاره ای، سنائی، ملامت گری گفتش ای باددست بیک ره پریشان مکن هرچه هست، سعدی (بوستان)، جان بدهم و بندهم خاک درت ز دست هرچند باددست بود مردلشکری، مکی طولانی، ، بیفایده، (شرفنامۀ منیری)، بیحاصل، (فرهنگ سروری)