جدول جو
جدول جو

معنی بادامغز

بادامغز
(مَ)
مخفف بادام مغز باشد. مغز بادام:
چون بوقت خنده بگشاید نمکدان حیات
در میان پسته ای سی و دو بادامغز بین.
شرف شفروه، تیر کشتی. (ناظم الاطباء) ، کشتی را نیز گفته اند. (برهان) ، دست زیر و دست بالای قبا را هم گویند که از دو طرف بر زیربغل چپ و راست بسته میشود. دو رویۀ قبا که در زیر بغل چپ و راست بسته میشود. (برهان) (ناظم الاطباء). پردۀ قبا که بر زیر سینه واقع شود، و آنرا از جانب چپ براست و از راست بچپ بندند و دست زیر و دست بالا هم خوانند. (آنندراج) (انجمن آرا) ، گریبان قبا. (برهان) (ناظم الاطباء). جیب و گریبان. (آنندراج) :
ازبهر بوی خوش چو یکی پاره عود تر
دارد همیشه دوخته بر پیش بادبان.
منوچهری.
دشت از حریر سبزبپوشید کرته ای
پرعنبر آستینش و پرمشک بادبان.
ازرقی (از انجمن آرا).
خوب نبود عیسی اندر خانه پس در بادبان
ازبرای توتیا سنگ سپاهان داشتن.
سنائی (از انجمن آرا).
، پس و پیش گریبان. (آنندراج) (انجمن آرا) (شرفنامۀ منیری) ، آستین قبا. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء) :
زآبگینه عکس او چون نور بر دست افکند
دست بیرون کرد پنداری کلیم از بادبان.
ازرقی.
، سرآستین. (شرفنامۀ منیری) (فرهنگ سروری) ، کنایه از شخص سبکروحی باشد که با مردم مؤانست کند. (برهان). شخص سبکروحی که با مردم مؤانست کند بر خلاف لنگر که شخص ناگوار باشد، پیاله و ساغر و جام. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا