باد در دماغ نشستن. غرور و تکبر در سر پدید آمدن. عظمت و بزرگی در آن پدید آمدن و این استعاره است: باد سحر ز پاس تو در مغز خفتگان چون می بدستیاری خواب گران نشست. علی خراسانی، رنج و محنت کشیدن. میرمعزی گوید: تو نوش خوری دایم و بدخواه خورد زهر تو باده کشی دایم و بدخواه کشد باد. (از آنندراج). و رجوع به مجموعۀ مترادفات ص 181 شود