جدول جو
جدول جو

معنی آهمند

آهمند(هَُ مَ)
شاید مخفف آهومند. مقصر. گناهکار. عاصی. جانی:
چو جستی کسی با کسی گفتگوی
بچیزی که سوگند بودی در اوی
ز پولاد سندانی اندر شتاب
ببردی چو تفسیده اخگر ز تاب
یکی برگ تر زآن درخت به بر
نهادی ابر دست و سندان زبر
کفش سوختی گر بدی آهمند
و گر راست بودی نکردی گزند.
اسدی.
و در فرهنگ اسدی به معنی دروغگو بفریب آمده، و از صاحب فرهنگ منظومه نیز بعض دیگر فرهنگها بیت ذیل را نقل کرده اند:
آدرخش صاعقه، بدی آسیب
آهمند آن دروغگو بفریب.
و اینکه بسکون هاء ضبط کرده اند ظاهراً صواب نیست. و رجوع به آهومندشود
لغت نامه دهخدا