معنی آواره آواره (رَ / رِ) حساب. دفتر حساب. اوارجه. آمار. آماره. آوار که حسابهای پراکندۀ دیوانی در آن نویسند: بس دیر نمانده ست که ملک ملکان را آرند بدیوان تو آواره و دفتر. معزی لغت نامه دهخدا