معنی آماده شدن آماده شدن (مُ مَ لَ) بساختن. بسغدن. سغدن. آسغدن. بسیجیدن. سیجیدن. ساختن. شکردن. آراستن. حاضر، مهیا، مستعد، معد، مثمر، ممهد شدن. استعداد. تهیﱡاء. تیار، بساز، بسامان، ساخته و پرداخته شدن لغت نامه دهخدا