معنی آمادن آمادن (کَ گُ دَ) ساختن. بساختن. بسیجیدن. بسغدن. سغدن. آسغدن. برساختن. مهیا کردن. مهیا شدن. تهیه. آماده کردن. آماده شدن. آراستن. معدات فراهم کردن. مستعد کردن. ساز کردن. راست کردن. تیارکردن، پر و مملو گردانیدن. (برهان) لغت نامه دهخدا