آچاریدن. چاشنی و آچار بطعام زدن: عذرطرازی که میر توبه ام اشکست نیست دروغ ترا خدای خریدار راست نگردد دروغ و مکر بچاره معصیتت را بدین دروغ میاچار. ناصرخسرو. دیو است جهان که زهر قاتل را در نوش بمکرمی بیاچارد. ناصرخسرو. فلک مر خاک را ای خاک خور در میوه و دانه زبهر تو بشور و چرب و شیرین می بیاچارد. ناصرخسرو. ، در بعض فرهنگها به این کلمه معنی درآمیختن و آمیختن مطلق داده و ظاهراً در معنی شواهد فوق و امثال آن بخطا رفته اند