بامهلت. دیرنده. تأخیرکننده. ضد عاجل: عاجل نبود مگر شتابنده هرگز نرود ز جای خویش آجل. ناصرخسرو. ، دیر، مقابل زود: بدین زودی ندانستم که ما را سفر باشد بعاجل یا به آجل. منوچهری. ، آخرت. مقابل عاجل به معنی دنیا: باری عاجل و آجل بهم نپیوندد. (کلیله و دمنه). چون برای حق و روز آجل است گر خطائی شد دیت بر عاقل است. مولوی. ، جانی و برانگیزندۀ بر جنایت