جدول جو
جدول جو

معنی آتش زدن

آتش زدن(مَ غَ)
آتش اندرزدن. سوزانیدن:
بفرمود تا آتش اندرزدند
همه شهر توران بهم برزدند.
فردوسی.
- آتش زدن در مالی، بگزاف صرف کردن آن، و یا فروختن آن بثمن بخس.
- آتش زدن کسی را، او را خشمگین کردن.
- موی کسی را آتش زده بودن، درست بوقت رسیدن او
لغت نامه دهخدا