معنی آبستن گشتن آبستن گشتن (مَ) آبستن شدن. رجوع به آبستن شدن شود: این بلایه بچگان را ز چه کس آمده زه همه آبستن گشتند به یک شب که و مه . منوچهری. ، رشوه در خفا ستده بودن لغت نامه دهخدا