جدول جو
جدول جو

معنی آب زندگانی

آب زندگانی
(بِ زِ دَ / دِ)
آب حیات. آب خضر. آب زندگی. آب بقاء. ماءالحیات:
ابر آب زندگانی اوست من زنده شوم
چون یکی قطره ز ابرش در دهان من چکید.
ناصرخسرو.
و آب زندگانی عمر جاوید دهد. (کلیله و دمنه).
سکندر رفت لیکن جست بهره
ز آب زندگانی خضر و الیاس.
سنائی.
هنوزم آب در جوی جوانی است
هنوزم لب پر آب زندگانی است.
نظامی.
و خضروار آب زندگانی او من بروی کار آوردم. (مرزبان نامه).
دانش است آب زندگانی مرد
خنک آن کاب زندگانی خورد.
اوحدی.
هوای منزل یار آب زندگانی ماست
صبا بیار نسیمی ز خاک شیرازم.
حافظ
لغت نامه دهخدا