جدول جو
جدول جو

معنی ایرانشاه

ایرانشاه
ابن تورانشاه پنجمین پادشاه از سلسلۀ سلاجقۀ کرمان، پسر تورانشاه بعد از پدر در سال 490 هجری قمری به سلطنت نشست، اما بسبب اشتغال به مناهی و تمایل به الحاد و زندقه علما او را تکفیر نمودند و فتوی به قتلش دادند، و عوام بردسیر بر او شوریده یکی از خاصان او را که کابلیمان نام داشت و موجب تشویق او بکفر و الحاد بود بکشتند، و او خود از بردسیر به بم گریخت، اما مردم بم به پیشواز او رفته ابتدا همراهانش و سپس خود او را هلاک کردند، مدت سلطنت او 5 سال بود و بعد از او پسرعمش ارسلانشاه بسلطنت نشست، (از دائرهالمعارف فارسی)، میهمان، اما میهمان طفیلی که برفاقت یاران و دوستان بجایی برند یا خود بی آنکه او را طلبیده باشند برود، (برهان) (مؤید الفضلاء) (هفت قلزم)، طفیلی که همراه میهمان آید، (غیاث اللغات) :
اگر کشته گردد بدست تو گرگ
تو باشی بروم ایرمانی بزرگ،
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ص 1463)،
دل دستگاه تست بدست جهان مده
کاین گنج خانه را ندهد کس به ایرمان،
خاقانی،
بس وحش خانه ایست کاندروی
همدمی ایرمان نمی یابم،
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 292)،
زین شهر دورنگ نشکنم دل
کو را دل ایرمان ببینم،
خاقانی،
بدخواه تو ز خانه هستی چو رفت گفت
جاوید زی تو خانه خدا کایرمان برفت،
رفیع الدین لنبانی،
، شخصی که بی رضا در خانه یا ملک کسی فرود آید، (برهان) (مؤید الفضلا) (جهانگیری)، آن بود که شخصی را بی رضا و رغبت او جایی برند یا کسی را بی رضای کسی در خانه خداوند فرود آرند، (صحاح الفرس)، ندامت و پشیمانی، (برهان) (هفت قلزم) (مؤیدالفضلا)، حسرت و ندامت، (غیاث اللغات)، عاریت، (برهان) (هفت قلزم) (غیاث اللغات)، کنایه از دنیا، (انجمن آرا) :
همی بایدت رفتن آخر گرفتم
که بس دیر مانی در این ایرمان،
سلمان ساوجی
لغت نامه دهخدا