جدول جو
جدول جو

معنی ایتام

ایتام
(اَ)
جمع واژۀ یتیم. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج) :
آنگاه بباید ستمگران را
داد ضعفا داد و داد ایتام.
ناصرخسرو.
مال ایتام و عجایز چون شیر مادر حلال دانند. (گلستان سعدی).
الحق امنای مال ایتام
همچون تو حلال زاده یابند.
سعدی، انبوه ناک شدن. (منتهی الارب). انبوه ناک شدن گل. (ناظم الاطباء) ، عظیم شدن کار. (منتهی الارب) : ائتک من الامر، عظیم شد این کار بر وی و ننگ داشت از آن. (ناظم الاطباء) ، بهم زدن و لرزیدن هر دو پای. (منتهی الارب). بهم زدن هر دو پای و لرزیدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا