جدول جو
جدول جو

معنی انگوردان

انگوردان
(اَ)
آلتی که در آن انگوررا جهت ساختن شراب می فشارند. (فرهنگ فارسی معین) ، هیجان. (ناظم الاطباء) ، بعث. نشور. قیامت. حشر. نشر. رستاخیز. (یادداشت مؤلف) :
ره دینش آنست کز هر گناه
بتابی و فرمانش داری نگاه...
بدانی که انگیزش است وشمار
همیدون بپول صراطت گذار.
(گرشاسب نامه ص 302).
، طبع. طبیعت. (یادداشت مؤلف) :
ز انگیزش و ساخت فرق است چند
که این نخل کار است و آن نخلبند.
ناصرخسرو.
، تاخت و تاز. (از حاشیۀ شرفنامۀ چ وحید ص 412) :
به انگیزش از آسمان کم نبود
صبا مرد میدان او هم نبود.
نظامی (شرفنامه ص 412).
، برپا داشتن. برپا ساختن:
به انگیزش فتنه آغاز کرد
بدی گفت و نیکی همه راز کرد.
؟ (از یادداشت مؤلف).
- انگیزش کردن، تحریک کردن. وادار کردن: ابویزید خالد بن محمد بن یحیی بندار کرمان بود و نامه همی نبشت سوی مقتدر اندر حدیث سیستان و او را اندرآن باب انگیزش محمد بن حمدان برنده (؟) همی کرد. (تاریخ سیستان صص 302-303).
- انگیزش گر، محرک. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا