جدول جو
جدول جو

معنی انضاد

انضاد
(اَ)
جمع واژۀ نضد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
- انضاد الجبال، سنگهای بر یکدیگر نهاده (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). سنگهایی که بعضی در روی بعضی باشد. (از اقرب الموارد).
- انضاد الرجل، اعمامه و اخواله المتقدمون فی الشرف. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). اعمام و اخوال او متقدمین در شرف. (یادداشت مؤلف).
- انضاد السحاب، ابر بر هم نشسته و بر یکدیگر برآمده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ابرهای متراکم و بر روی هم قرارگرفته. (از اقرب الموارد).
- انضاد القوم، جماعت مردم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جماعت و عدد قوم. (از اقرب الموارد). و رجوع به نضد شود
لغت نامه دهخدا