جدول جو
جدول جو

معنی اندرزدن

اندرزدن(مُ یَ نَ)
زدن.
- آتش اندرزدن، سوزانیدن. (یادداشت مؤلف) :
سپه را سراسر بهم برزدند
ببوم و برش آتش اندرزدند.
فردوسی.
- بخواب اندرزدن، بخواب زدن. خود را بخواب زدن:
چو سوزنی پس وی گوش خر زدن گیرد
بخواب خرگوشی اندرزند بعادت و خو.
سوزنی
لغت نامه دهخدا