معنی اندرآویختن اندرآویختن (مُ لَ ظَ) معلق بودن. آویزان بودن. (فرهنگ فارسی معین). آویختن. آویخته شدن: او از این کار گریزنده و این بالش از او اندر آویخته پیوسته چو قالب بروان. فرخی. به دلها اندر آویزد دو زلفش چو دوژه کاندر آویزد بدامن. خفاف. لغت نامه دهخدا