فروانداختن. به پایین پرت کردن. به زیر انداختن: اگرهمچنان پیل نر به ما رسیدی ناچار پیل ما را بزدی و بزرگ خللی بودی... از اتفاق نیک درین برگشتن بر جانب چپ آمد کرانۀ صحرا یکی بغل جویی و آب تنگ در او و پیلبان جلد بود و آزموده پیل را آنجا اندرانداخت و آسیب وی... برگردانید. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 459). چو گلرخ دید در شاپور بشناخت سبک خود را ز گلگون اندرانداخت. نظامی. و رجوع به انداختن شود